هاله و کاریزما( قسمت دوم)
انرژی های هاله و کاریزما
نیاز به یاداوری نیست که منظور از انرژی همون انرژی اطراف بدن هستش که به هاله معروفه و ارتباطی به انرژی مصرفی که از غذا ها تولید میشه نداره.
در قسمت اول اشاره کردیم که نیرو و قدرت معنوی انسان ارتباط نزدیکی به هاله ی اون فرد داره.قدرت معنوی ای که برخواسته از فاکتورهاییه که موضوع بحث این پسته.
همینطور اشاره کردیم که کاریزما و قدرت معنوی و ابهت و شکوه شخصیتی انسانها رو عوامل مختلفی تعریف میکنن.عواملی مثل علم ثروت نفوذ اجتماعی ،نسب،اخلاق و...اما همه ی این موارد در واقع فقط ابزارهایی هستند که در کنار یک هاله ی قوی میتونن تاثیر گذار باشن.یعنی بدون داشتن هاله ی قدرتمند هیچ کدوم از این عوامل نمیتونه باعث ابهت و شکوه شخصیت بشه .این قید رو هم برای این زدیم که شاید عده ای اشکال کنند که روشنه هر کس در یک رشته ی علمی بالاتر از بقیه باشه خود بخود صاحب جذبه و کاریزما هم میشه.یا مثلا اگه پول زیادی داشته باشه یا از خانواده ای معروف و شاخص باشه کاریزما هم خواهد داشت که در جواب به این اشکال فرضی توضیح دادیم که اینطور نیست و هیچ وقت علم به تنهایی یا حتی در کنار ثروت و نسب نمیتونه به انسان ابهت و شکوه بده.چه بسیار افراد باسواد یا ثروتمندی که انسانهای ضعیفی بودن.و چه بسیار افراد بی پول و بی سواد که صاحب قدرت بالا و کاریزمای قوی بودند.
اگر چه داشتن علم یا ثروت یا نسب یا عوامل مشابه کمک میکنه اعتماد به نفس و عزت نفس فرد بالا بره و در نتیجه هاله ی اون هم قوی بشه و این بحث دیگه ایه که الزامی هم در اون نیست.این نیست که هر کس پول داشت حتما اعتماد به نفسش هم بالا میره ولی در مجموع یکی از عوامل عزت نفس میتونه محسوب بشه.
تقرب به خداوند و کمک گرفتن از خداوند اگر چه نورانیت هاله رو بالا میبره ولی شرط لازم برای قدرتمند شدن هاله نیست.یعنی ممکنه انسان بدون توجه و کمک گرفتن از خداوند هم هاله ای قدرتمند داشته باشه
حالا میخواییم به این بپردازیم که دقیقا چه نیرویی در انسانها باید تقویت بشه که هاله قوی بشه و در نهایت انسان قوی و با شکوهی بشه .
بعنوان مقدمه متذکر میشیم که قدرت مند بودن هاله به معنای خوب بودن و مثبت بودن اون فرد نیست یعنی ممکنه هاله فردی قدرتمند باشه ولی فرد در جهت منفی ازش استفاده کنه و یا صرفا با کمک توجه مردم هاله ش قوی شده و ممکنه انسان خوبی هم نباشه
انرژی در هاله باعث هیبت و شکوه و یا کاریزیمای فرد میشه اما الزاما به معنای مثبت بودن صاحبش نیست
در مقدمه ای که اول پست بهش پرداختیم در مورد ارواح چهار گانه ی انسان صحبت کردیم.روح نباتی .حیوانی انسانی و ملکوتی.
سلامت این ارواح از بعد روحانی روی هاله اثر میذاره.
از اونجایی که هاله از دو منشائ روحانی و جسمانی تاثیر میگیره سلامت هر دو مهمه.
بنابر این لازمه هر چهار تا روح در سلامت و قدرت کامل باشن.خصوصا اینکه مهمترین بخش همون بخش روحانیه.هر کدوم از این چهار روح بدلیل داشتن خاستگاهی متفاوت عوامل متفاوتی هم نیاز دارن تا در سلامت کامل باشن.البته نوعی اتحاد و یکانگی در ارواح وجود داره و ممکنه یک عامل مشترکا بر همه تاثیر بذاره.
این چهار تا روح هر کدوم برای قوام و قدرت داشتن به منابعی نیاز دارن همونطور که جسم انسان به منابع انرژی نیاز داره .و قدرتمند بودن هر کدوم از ارواح تاثیرات خودش رو روی کاریزما میذاره
روح نباتی و عوامل تاثیر گذار در سلامتی و قدرتش
روح نباتی انرژیش رو از طبیعت میگیره از نیروهایی که متناسب با خودشه.هر قدر منبع تغذیه ی این روح قوی تر باشه روح نباتی سالمتری خواهیم داشت و نمودش هم در سالم بودن بدنه.افرادی که روح نباتیشون قویه دیر میریض میشن وقتی هم که اتفاقی برای بدنشون بیافته خیلی زود درمان میشن..
پوست شفافی دارن و چهار ستون بدنشون همیشه در حالت اعتداله.یعنی خون و صفرا و سودا و بلغم بدنشون درست و اندازه ست.دیر پیر میشن و تا سنین بالا قوا و نشاط جسمانیشون رو دارند.
در مجموع امور طبی اونها در نهایت سلامته .داشتن چنین بدن سالم و اماده ای خودش نیازمند پیش زمینه های معنویه.
از بعد خوراکی ها و بهداشت و تغذیه و انچه به سلامت بدن مربوط میشه اگرچه ظاهرا امور مادی دخیل هستند اما پشتوانه ی معنوی ای هم داره که شاید به نظر نیاد.برای مثال غذای حرام یا الوده به نجاسات یا گاها خود نجاسات (مشروبات الکلی)وقتی وارد چرخه ی غذایی و منبع انرژی بدن قرار بگیره باعث اسیب زدن به روح نباتی میشی و دیگه چنین روحی نمیتونه یه جسم قوی ای رو پرورش بده.
تاثیر وضعی مواد غذایی خیلی جدیه.البته اثر مهمترش روی روح انسانی و ملکوتی و حتی روح حیوانیه اما بدن هم بی تاثیر نمیمونه و اسیب میخوره.
یعنی به ظاهر یه شام خیلی مفصل و پر انرژی ای مصرف میشه .چلو کباب و دوغ محلی و...ظاهرا همه چی مرتبه اما چون مثلا از مال دزدیه.یا از مالیه که در قمار برنده شده.یا پول نزول گرفته و از اون پول این غذا تهیه شده اثر وضعیش روی روح و بدن غیر قابل اجتنابه و اثرش رو میذاره.لذا روح بیمار میشه .یعنی از قدرت معنویش کاسته میشه هاله دچار اشفتگی و نقص میشه و در نهایت انتظار نمیره چنین فردی کاریزمای مثبت و نورانی ای هم داشته باشه.
وقتی مال حرام وارد بدن میشه بلافاصله انرژیهای منفی اون منتشر میشه .اثر امواج منفی و الوده باعث میشه هاله دچار اسیب میشه.
روح حیوانی
روح حیوانی مربوط به غرائز میشه.همون بخشی که تفاوت بین گیاهان و حیواناته.گیاه فقط روح نباتی داره و روح نباتی انسان هم همون مقدار که یک گیاه حرکت و رشد و هوشیاری داره همون مقدار در انسان فعالیت داره.که تقریبا شامل همه ی حرکات غیر ارادی میشه.اما وقتی حرکتی از روی اراده اما بدون تعقل انجام میشه مربوط به روح حیوانیه.مثلا ما میشنویم میبینیم اندام بدن رو بطور غریزی حرکت میدیم.وقتی گرسنه میشیم حس گرسنگی انسان رو وادار به غذا خوردن ارادی میکنه..و...
غرائض همه جزو همین روح هستن.در واقع وقتی کسی ایست مغزی میکنه و میره حالت کما.روح حیوانیش خارج شده.بدن کار میکنه قلب میزنه .حتی اگه مادری بچه در شکم داشته باشه بچه رشد میکنه چون اینها به روح نباتی مربوطه.اما دیگه حرف نمیزنه نمیبینه و حرکت ارادی نداره
لذا کیفیت مواجهه ی انسان با غرائض طبیعی که داره و حرکات ارادیش مرتبط با روح حیوانیه.این روح هر قدر لجام کسیخته باشه و کنترل سایر بخشها رو هم در دست بگیره همونقدر باعث ضعف هاله میشه .در واقع روح حیوانی باید بر روح نباتی مشرف باشه اما تحت کنترل روح انسانی باشه.
قدرت مندی هر انسانی بستگی به سلطه ی ارواح برتر بر ارواح پایینتر داره.
در واقع به نسبت وجودی هر کدوم از این ارواح چهارگانه مراتب باید مراعات بشه یعنی از بالا به پایین قدرت باید اعمال بشه.روح ملکوتی بر سایر ارواح روح انسانی بر روح حیوانی و گیاهی و روح حیوانی بر روح نباتی اشراف داشته باشه.
نیروهای مرتبط با روح نباتی در پایینترین مرتبه ی وجودی قرار دارن.و لذا درستش اینه دستور پذیرترین بخش بدن باشه.
یعنی اینطور نباشه که یک درد در عضوی از بدن باعث بشه انسان کنترل خودش رو از دست بده و عاجز بشه.در توصیف افراد قوی یکی از ویژگیهاشون همین موضوعه که متاثر از درد نمیشن.
روح انسانی
همون بخش که تفاوت بین انسان و حیوانه.عقل بزرگترین شاخصه ی اونه .تواناییهای انسان در تمام تاریخ به شکلهای مختلف بیان شده همه ی افراد خاص که نخبگان محسوب میشدن و تونستن به قدرتهای ماورایی متصل بشن افرادی بودن که تونستن از تواناییهای روح انسانیشون استفاده کنند..
قدرت این روح تضمین کننده ی داشتن شخصیتی قوی و پر نفوذه.قدرتهای ماورایی و گاها بسیار عجیب فقط در شرایطی امکان ظهور داره که فرد کنترل تمام قوای نباتی و حیوانیش رو بدست بگیره.
به همون نسبت که انسان بتونه بر تمایلات طبیعی خودش مسلط بشه و متاثر از امیالش حرکت کمتری داشته باشه به همون اندازه قدرتش بالا میره.در مورد این روح صحبت زیاده که فرصت مجزایی میطلبه.همینقدر اشاره کردیم که توانایی های بسیار زیادی در این روح بطور بالقوه وجود داره که نیاز به فعلیت داره
روح ملکوتی
قدرت این روح برای اغلب ما بقدری غیر قابل درکه که گاها ممکنه با شنیدن اون گوینده رو تکفیر کنیم.
انبیا الهی و امامان شیعه و معدود افرادی در تاریخ بودن که این روح رو به فعلیت در اوردن.خلیفه الله که به انسان گفته میشه در صورتیه که بتونه این روح رو درک کنه و به فعلیت برسونه.اونموقع خلیفه ی خداوند بودنش معنا پیدا میکنه و در خدایی هم میکنه.خلیفه و جانشین باید بتونه کار خداگونه هم بکنه.از خلق کردن گرفته تا به خدمت گرفتن سایر مخلوقات مثل زمین و اسمان.
نفوذ بر مردم و دلها بعد از نفوذ به نفس ممکنه
بعد از این پیشگفتار وارد موضوع اصلی میشیم.انسان که مجموعه ای از قوای متضاد و ارواح چهارگانه و عقل و کالبد های متعدد و تمایلات این کالبدها هستش با یک واژه ی (من ) برای ما اشناست.
یه کودک به خودش میگه (من)تا وقتی بزرگ میشه .پیر میشه و از دنیا میره .در بررخ هم از خودش با عنوان (من)یاد میکنه
حالا این (من)در طول مدت عمری که در دنیا داشته یا مغلوب قوای زمینی و نفسانی شده یا غالب بر اونها.
هر قدر تسلط بیشتری بر قوای زمینی و نفسانی داشته باشه به همون اندازه هاله ای قوی خواهد داشت .
افرادی که به جسمشون زیاد توجه میکنند و مهمترین دغدغه شون تامین نیازهای بدنشونه ناچار باید به نیازهای روحشون اهمیت ندن و از روحانیتشون خرج کنند تا نفس و بدنشون رو تامین کنند.چون عملا این دو بعد مخالف هم دیگه هستند.و اتفاقا مهمترین شاخصه ی انسانیت هم همین تواناییه که سایر مخلوقات ازش محروم هستن .انسان بکمک عقل میتونه عنان امورش رو بدست بگیره .اما لازمه ی این کار پا گذاشتن روی نیازهای مادیه..
به همون مقدار که نفس مغلوب عقل و روحانیت میشه همون مقدار هاله قدرتمند میشه و نفوذ فرد بر سایر مخلوقات بیشتر میشه اصلاحا به این نفوذ و مقبولیت کاریزما گفته میشه.
عکس مطلب هم باعث ذلت و حقارت میشه.یعنی نه تنها بر کسی نمیتونه نفوذ داشته باشه که خودش هم مغلوب خلق و سایر مخلوقات میشه .
اگه به افرادی که کاریزمای بالایی دارن و در مرکز توجهات اطرافیان قرار دارن توجه بشه.یه ویژگیهایی دارن که در همه ی اونها مشترکه.
صرف نظر از اینکه مذهبی و موئمن باشن یا غیر دینی و لامذهب اغلب اونها نسبت به اموری خاص منضبط هستند .مثلا سحرخیزی یکی از ویژگیهاشونه.یا هنجارهایی برای خودشون دارن که بهش التزام دارن یعنی در هیچ شرایطی از اونها عبور نمیکنن.یا نسبت به بعضی کارها شدیدا حساس هستند که مبادا یوقت انجام بدن.
واقعیت اینه که هیچ فرد با کاریزمای بالا رو پیدا نمیکنید که بی اراده و غیر منضبط باشه یا کلا زندگی ولنگوری داشته باشه.یرخی زندگی کردن با کاریزما داشتن سازگار نیست.
در مجموع میتونیم با قاطعیت بگیم برای داشتن کاریزمای بالا یا جنم و جذبه داشتن یا قدرت نفوذ بالا داشتن باید بتونیم روی نفسمون غلبه کنیم و نسبت به هنجارهامون مقید باشیم.از طرف دیگه قبلا اشاره کردیم که هنجار گرا بودن یکی از مهمترین راههای تقویت هاله محسوب میشه.از نگاه دینداران هم انسان با توجه به هنجار گرا بودنش پیش خداوند عزیز و محترمه.که همون داشتن تقوا محسوب میشه.
اما باز هم یک نکته ی ظریف دیگه نیاره تا این بحث تموم بشه که در قسمت سوم همین پست بهش خواهیم پرداخت ان شاالله