مراحل نفوذ شیطان و جن به انسان قسمت اول
سوره زخرف در آیات 36 و 37 می فرماید:
«وَمَن یَعْشُ عَن ذِکْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ
وَإِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ »
(و هر گاه که از یاد خدای رحمن روی گردان شود شیطانی بر او می گماریم که همراه و دمساز وی گردد.
و آنها (شیاطین) مردم را از راه حق باز می دارند ولی گمان می کنند که هدایت یافته اند.)
سیاست های شیطان برای گمراهی مردم گام به گام است: (خطوات)
مرحله اول القای وسوسه است. (وسوس الیه)
مرحله دوم تماس می گیرد. (مسهم طائف)
مرحله سوم در قلب نفوذ کرده وجای می گیرد. (فی صدورالناس)
مرحله چهارم در روح می ماند. (فهو له قرین)
مرحله پنجم انسان را عضو حزب خود قرار می دهد. (حزب الشیطان)
مرحله ششم سر پرست انسان می شود. (ومن یتخذ الشیطان ولیا)
مرحله هفتم انسان خود یک شیطان می شود
مرحله ی اول وسوسه.
کیفیت اثر گذاری شیطان روی انسان بستگی به مقدار دسترسی جن به انسان داره.چون وقتی میگیم شیطان منظور یه جنه.ابلیس مسئولیت این عملیاتها رو به عهده داره و برای خودش شخصیتی داره.این طور نیست که برا هر کی خودش راه بیافته بیاد تلاش بکنه.لذا اگه فردی توسط جنی شیطانی یا غیر شیطانی قرار باشه مورد حمله قرار بگیره ،ماجرا در چند مرحله انجام میشه و وسوسه که خیلی هم معروفه در واقع برای افراد موئمنه.بخشی شامل کسانیه که هاله ای سالم دارن و جن نمیتونه به حریمشون وارد بشه.و بخشی بعد از ورود به هاله
اگه کسی بتونه از هاله ی خودش مراقبت کنه واقعا نسبت به کسی که هاله ش اسیب خورده در امنیت بیشتری قرار داره.ایمان قوی باعث میشه انسان جوری زندگی بکنه که خود بخود این هاله تقویت میشه.
در بحث هاله مفصل راجعش صحبت کردیم و الان بحث در مورد مراحل نفوذ جن یا شیطان به انسانه.
پس وسوسه اولین مرحله و سختترین مرحله برای شیطانه..
بخاطر همون هاله ی قوی جن نمیتونه از سپر دفاعی رد بشه و از بیرون از هاله تلاش خودش رو میکنه.
به این صورت که میره سمت جسم مثالی یا اتری ما.تمام حواس ظاهری انسان مشابهش در اون کالبد هم هست.همون که باهاش خواب میبینبم .در خواب میبینیم و میشنویم و همه ی حسهای دیگه رو داریم.لذا با صحبت کردن با ما و نشان دادن تصاویر و همینطور از هر حسی که بتونه دورا دور ازش استفاده کنه برای هدفش بکار میگیره تا اون اتفاقی که میخواد بیافته.و چون تاثیر این نوع حواس خیلی بیشتر از حواس مشابه ظاهریه ،انسان هم ممکنه متاثر بشه .
اما یه نکته ی خیلی مهم اینه که در وسوسه شیطان بیشتر به قوای نفسانی انسان کمک میکنه .مثلا انسان موئمنی رو تصور کنید که در موقعیت گناه نفسانی قرار گرفته.نفسش میگه انجام بده چون لذت داره و نفس هم دنبال همینه.یعنی بخش حیوانی انسان طبق غریزه تمایل به انجام کارهایی داره که ممکنه دین دستور داده باشه اون مورد خویشتن داری کنیم.مثلا ماه رمضانه هوا هم گرمه فردی موئمن روزه داره شدیدا تشنه ش شده.ایمانش میگه صبر کن تا اذان ولی غریضه میگه آب بخور. بخاطر ایمانی که داره مقاومت میکنه و نمیخوره. شیطان هم که همیشه بشکل یه جن حضور داره .وارد عمل میشه و تلقین ها و وسوسه ها شروع میشه .مدام حرفهایی رو براش تکرار میکنه.اما نمیتونه بهش نزدیک بشه .بسته به روحیات طرف با روشهای مناسب سعی میکنه اون قربانی رو تسلیم نفس بکنه.مثلا تصویری از خوردن آب خنک و حس لذت بخشش رو از دور براش نشون میده.اونم میبینه .یا میشنوه که بهش میگه (این یبار رو انجام میدم بعد توبه میکنم)یعنی میدونه گناهه ولی فشار نفس وادارش میکنه تسلیم بشه.و نهایتا یا تسلیم میشه یا پیروز.ولی خطر اصلی شیطان این نیست.
شیطان زشتی ها رو زیبا جلوه میده
خطر اصلیه شیطان به اینه که فرد کلا راه رو گم کنه .اشتباه بره ولی باورش این باشه کارش درسته.بر خلاف روش قبل که قبول داشت کارش اشتباهه ولی نمیتونست ازش بگذره اینجا کلا اشتباه نمیدونه کارش رو! و تمام داستان شیطان از همین جا شروع میشه که ادم فکر میکنه داره کار درست رو انجام میده !
که در وسوسه چون تسلط چندانی به قربانی نداره نمیتونه خیلی تاثیر گذار باشه.
نهایتا به تکرار جملاتی مثل (،اصلا این که گناه محسوب نمیشه،الان برای من روزه ضرر داره ، و...) فرد رو به اشتباه میندازه و اینطوری کارش رو راحتتر هم پیش میبره.
حالا برگردیم به بحث خودمون که وسوسه و یا همون قدم اول شیطانه.و بیشتر هم برا موئمنین از این روش وارد میشه چون مجبوره.یعنی بخاطر وجود هاله نمیتونه به قربانی نفوذ کنه.
مرحله ی دوم مس
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ
وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ
در واقع شیطان از اینجا به بعد میتونه اون شیطنت اصلیش رو بکنه.
همونطور که از اسمش پیداست موضوع مس کردنه که چند تا نکته داره .
ترجمه ایه .همانا کسانی که تقوا دارند زمانی که شیطان اطراف انها میچرخد و انها را مس میکند متذکر میشوند (متوجه حضور و خطر شیطان میشوند)اینان بصیرت یافته گانند.و برادر مشرکان(شیطان) انها را به طغیان میکشند سپس هیچ کوتاهی ای در این راه نمیکنند
شاهد مثال ما واژه ی مس هستش.مس تذکر همراه با تماس رو میگن. شیطان برای نفوذ بیشتر روی انسانها بهشون نزدیکتر میشه.یعنی یه پله جلوتر از وسوسه پیش میره.در وسوسه با فاصله ای نسبتا زیاد تلاش میکرد پیامش رو به انسان القا کنه اما وقتی بتونه بهش نزدیک بشه میاد نزدیکتر .تا جایی که میتونه انسان رو مس کنه.یعنی تماس بگیره.که در این صورت میزان تاثیر پذیری انسان بالاتر میره.ضمن اینکه این مس مقدمه ی قدم بعدی هستش که خطر اصلی اون جا اتفاق خواهد افتاد.یعنی وقتی که اطراف انسان میچرخه و طواف میکنه دلیلش اینه میخواد ببینه چطوری میتونه بهش نفوذ کنه .ایا میتونه از هاله ی فرد عبور بکنه یا خیر.توجه این نکته هم مهمه که این داستان در مورد موئمنان هستش.یعنی اگه اون فرد موئمن نباشه اصلا این مراحل مطرح نمیشه و جن یا همون شیطان از درون قلب یا روح فرد کار خودش رو میکنه.اتفاقی که اغلب ما گرفتارش هستیم.همین که حق و باطل رو نمیتونیم تشخیص بدیم همینکه میبینیم به یه نفر ظلم میشه ولی بیتفاوت از کنارش رد میشیم .ظلمهایی که مدام به نزدیکان خودمون میکنیم که معمولا با رعایت نکردن حقوق دیگران تبلور پیدا میکنه.این نوع ظلمها رو اغلب حتی متوجه ظلم و شیطانی بودنش نمیشیم چون شیطان از قلب و روح ما داره فرمان میده که تشخیص نادرست بودنش بسیار ظرافت داره.در هر صورت این وضع مس مقدمه ایه که بتونه وارد بدن بشه و براحتی انسان رو هر طرف میخواد جهت بده.
در روایتی از پیامبر اکرم ص داریم که جنیان اطراف موئمن میچرخند همانطور که زنبور اطراف گوشت میچرخه که روش بشینه جن هم میخواد وارد بدن موئمن بشه.
نکته ی خیلی مهم در این روایت اینه که تعداد انبوهی از جنیان همواره اطراف انسان حضور دارند و برخلاف تصور عامه ی مردم که میگن جن در خرابه ها فقط پیدا میشه در همه جا حضور داره..
طبق ایه ی مورد اشاره موئمنان متوجه حضور شیطان میشند و با توجه به خداوند از شیطان فاصله میگیرند.اما مشرکان تسلیم میشند و شیطان میتونه وارد قلب و روحشون بشه. که ممکنه منظور از مشرک افراد عادی باشند چون همه ی ما بطور نسبی مشرک هستیم که البته میزان شرکمون متفاوته.شرک یعنی هر جا که ما برای غیر خداوند قدرتی قائل بشیم..مثال خیلی معروفش جمله ایه که میگن اقای دکتر امیدم اول بخداست بعدا بشما!! این جمله سرتا سر شرکه.چی بدتر از اینکه دکتر رو کنار خداوند میذاریم و بهش امید میبندیم.موئمن همیشه فقط به خداوند توجه داره و غیر خداوند در حد وسیله هستند که بحثش مفصله.
این ایه وجود هاله رو هم ثابت میکنه.به این دلیل که میفرمایید وقتی جنیانی که در حال طواف موئمن هستند با اون تماس پیدا میکنند.یعنی چرخیدن اجنه همیشه هست.اما مس گاهی اوقات اتفاق میافته.که با اذا بیان شده.زمانی که موئمنان مورد مس قرار میگیرند جنهایی که در حال طواف اون فرد هسن تونستن کاری رو انجام بدن که قبلا نمیتونستن.مثل اینه بگیم وقتی فوتبالیستها تونستن توپ رو وارد دروازه بکنند.....یعنی بازیکنان فوتبال همیشه تلاش میکنند که این توپ رو وارد دروازه بکنن ولی نمیتونن وقتی که بتونن....مثلا یک گل براشون محسوب میشه.جنهایی که اطراف موئمن در حال چرخیدن هستی وقتی بتونن موئمن رو مس بکنند.....که ادامه ی ایا میفرماید چون موئمنان اهل بصیرت هستند بنابر این یاد خداوند میافتند و گرفتار فریب نمیشن.مس خودش همراه فریبه.تا جایی که مفسرین مس رو وسوسه معنی کردن اما شاید واژه ی وسوسه ترجمه ی کاملی نباشه .مس یک حالته برای جن.یعنی میزان دسترسی جن به انسان رو نشون میده.که با مس اتفاق دیگه ای قراره بیافته خود مس هدف نیست یا خود مس رو نباید وسوسه ترجمه کنیم بلکه بوسیله ی مس شیطان تلاش میکنه چیزی رو که میخواد رو به فرد القا کنه.فرقی نمیکنه که وسوسه باشه یا انحراف باشه.که خب این دو تا تفاوت دارن.در وسوسه انسان میدونه اون کار رو نباید انجام بده یا میدونه باید انجام بده و وسوسه میشه که علارقم دانستن کار درست خلافش رو مرتکب بشه.که بهش گناه هم میشه گفت.اما در انحراف فرد واقعا تصور میکنه که کاری رو داره انجام میدهد که باید انجام بده اما در حقیقت در اشتباه هستش.و بهش انحراف گفته میشه و چه بسا مرتکب گناه هم نشه اما جزو ظالین محسوب میشه .مثل همه ی مکاتبی که پیامبری از طرف خداوند رو قبول ندارن ولی در عین حال یک جهان بینی ای برای خودشون دارن.یا مثل همه ی ما که با خیال اینکه داریم کار درست رو انجام میدیم درمسیر خطا هستیم.شیطان با کمک موقعیتی که به کمک مس پیدا کرده و کمی بیشتر از وسوسه از دور میتونه تاثیر گذار باشه تلاش میکنه یکی از این دو تا گرفتاری رو ایجاد بکنه.
بنابر این ثابت شد که اولا اجنه همیشه اطراف ما حاضرند .و همیشه هم در تلاش هستند که بتونن یجور به ما نفوذشون رو بیشتر بکنند.اما موئمنان بخاطر ایمانشون و بخاطر بصیرتی که دارند و زندگی درستی که دارن هاله شون همیشه قویه و جن نمیتونه بهشون وارد بشه و وقتی هم که موقعیتی پیش بیاد که بتونن نفوذ بکنند موئمن زود متوجه میشه که چه اتفاقی داره میافته.و با تاثیر نگرفتن از این مس امکان مس بعدی رو هم از شیطان میگیره و همون مختصر راهی هم که براشون باز شده بود بخاطر هوشیاری موئمن و طبعیت نکردن از شیطان بسته میشه و خطر دفع میشه.
اما اونهایی که ایمان درستی ندارند ولی هاله ی سالمی هم دارن در چنین مواردی متوجه فریب نمیشن و از شیطان پیروی میکنن و این راه بیشتر باز میشه.جوری که همدیگه رو در فرو بردن در بدیها یاری میکنن.
وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ.اعراف 202
و برادران مشکران [شیاطین]مشرکان را در ظلالت میکشند و در این کار کوتاهی هم نمیکنند
بنده نکته ای رو در تفسیر ایه مطرح کردم که در تفاسیر بهش اشاره نشده.لذا برداشت شخصیه اگه مایل بودید راجهش تحقیق بکنید اگه خلافش ثابت شد بنده رو هم در جربان بذارید
اینکه ایه در مورد افراد سالم صحبت میکنه .چه در مورد اول که مشخصا قید موئمنان اومد و چه در ایه ی دوم که صحبت از مشرکان هستش.یعنی الزاما هر کس مشرک باشه دلیل نمیشه هاله ی محافظش هم ضعیف باشه و جن براحتی بتونه بهش نفوذ بکنه.مثالش همین افرادی که در جهان شهرت دارن گاها شهرت بین المللی هم دارن .بازیگرن یا سیاستمدارن .خیلی از سیاستمداران جهان واقعا افراد خبیثی هم هستن که بخاطر قدرت و سیاست هر کاری ممکنه مرتکب بشن.اما بخاطر شهرتی که دارن شاید اجنه نتونن براحتی به اینها نفوذ بکنن.و واقعا هم غیر این نمیتونه باشه.یک سیاستمدار قوی همه ی حرفاش و رفتارهاش حساب شدست و میدونه داره چیکار میکنه.در حالی که اگه جن بهش نفوذ کرده باشه دیگه توقع همچین زکاوتی رو نباید داشت.مرتب لغزش میکنه و اصلا موقعیتش رو از دست میده.بنابر این بخاطر شهرتی که دارن هاله های خوبی هم دارن.حالا ایه در مورد اینها داره صحبت میکنه نه هر مشرکی.چون اگه فرد در چنین جایگاهی نباشه شیطان مدتها پیش تونسته در بدنش مستقر بشه و اصلا صحبت از چرخیدن جن در اطراف فرد مطرح نمیشه.راه بازه و مستقیما میره به قلبش نفوذ میکنه و احساساتش رو کنترل میکنه.که در مراحل بعدی بهش خواهیم پرداخت.اما افرادی که به ظاهر سالم و قدرتمند زندگی میکنند و به نظر میرسه به مشکلی نمیخورند طبق این ایه اگه ایمان نداشته باشن بالاخره یروزی سقوط میکنن و دوستان شیطانی شون اونها رو تا جابی که بتونن به بدی ها و انحرافها گرفتار میکنن.و در این سقوط و انحراف هم کوتاهی نمیکنند.و تا اخرش میرن.
به عبارت دیگه گویی ایه در باره ی افراد مهم و رجال و یا افراد متشخص و با نفوذ در هر دو گروه صحبت میکنه.و داره حال بزرگان این دو گروه رو بیان میکنه.و اینکه ایمان چقدر در تعیین سرنوشت انسانها مهمه و چطور میشه که کسی از جایگاهی که داره سقوط میکنه.
ما ایات مختلفی در مورد ارتباط انسان و شیطان داریم که هر ایه از یک زاویه این ارتباط رو بیان کرده که با توجه به قرائن به نظر میرسه در این ایه مشخصا در مورد بزرگان و افراد شایسته ای که در جامعه هستن صحبت میکنه.
تا اینجا دو مرحله ی اول نفوذ شیطان رو بیان کردیم.یعنی وسوسه و مس.
پایان قسمت اول