نگاهی متفاوت به شیطان از منظر قران و روایات

شیطان موجودی نام اشنا اما مبهم .! موجودی که علارقم معروفیت حضورش کمتر حس میشود سعی داریم نمود شیطان در زندگی را بیشتر شناسایی کنیم

نگاهی متفاوت به شیطان از منظر قران و روایات

شیطان موجودی نام اشنا اما مبهم .! موجودی که علارقم معروفیت حضورش کمتر حس میشود سعی داریم نمود شیطان در زندگی را بیشتر شناسایی کنیم

کمتر کسی را میتوان در سرتاسر جهان پیدا کرد که از شیطان استقبال کند و با اختیار خودش از او پیروی کند اما در عمل کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که در راه شیطان نباشد یا لااقل سابقه ی این گرفتاری را نداشته باشد.تشخیص مواردی که تحت تاثیر شیطان هستیم و تحلیلی صحیح از نحوه ی فعالیت شیطان و چگونگی اثر پذیری انسان از شیطان موضوع بحث این وبسایت است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۱۶ اسفند ۰۱، ۲۱:۵۵ - حامد جلالی مقدم
    مفیدبود

شیطان و نحوه ی نفوذش به انسان

چهارشنبه, ۱۷ آذر ۱۴۰۰، ۰۸:۵۶ ق.ظ

محدوده ی نفوذ جنیان و شیاطین به انسان

وقتی صحبت از شیطان و جن میشه ، بطور ضمنی یه فضای ابهام و نامفهومی هم از کیفیت فعالیت این موجودات و نحوه ی اثر گذاریش روی انسان وجود داره که معمولا کسی هم راجعش حرفی نمیزنه.مثلا اینکه این شیطان دقیقا چجوری روی انسان اثر میذاره.میگیم شیطان باعث میشه انسان گناه کنه .باشه قبول اما دقیقا چجوری این کارو میکنه.ایا در دنیای مادی میتونه تاثیر گذار باشه؟! ایا میتونه عقل و درک انسان رو متاثر کنه اگه جواب مثبته دقیقا چطوری این اتفاق ها میافته و اگه جواب منفیه و روشش دقیقا چیه؟!

قبل از جواب دادن به این سوال اشارای داشته باشیم به ازدحامی که جنیان در اطراف بنی ادم دارن.بر اساس روایات نقل شده از معصومین تعداد جنها ۹برابر انسانهاست.و محل زندگیشون هم درست همونجاییه که انسانها زندگی میکنند.متاسفاته عده ای که حتی گاها عالم هم هستن مطلب رو اشتباه معرفی میکنند که بخاطر عدم اطلاعشون از ماجرا هستش.مبحث جن و شیطان متاسفانه در حوزهای علمیه هم بطور کارشناسی مورد تحقیق قرار نگرفته و عموما پاسخ حوزویان از سلیقه ی شخصیشونه نه اینکه پشتوانه علمی داشته باشه.چون گاها میشنویم که حتی حوزوی ها هم بیان میکنند که جن هیچ کاری با انسان نداره که حرف رو دقیقا وارونه متوجه شدن که بماند.

جن از کدام ویژگی انسانها میتواند برای نفوذ استفاده کند

انسان موجودیه که از چند روح و چند کالبد و بخشهای مختلف انرژی وسایر بخشها تشکیل شده که در مجموع ما با اسم (من)میشناسیمش بخشی از این من رو احساسات تشکیل میده.که خود احساسات هم شامل ادراکات حسی و سیستم عصبی میشه .جن و شیطان وقتی به انسان حمله میکنه از کانال احساسات وارد میشه و به عقل و سایر توانایی های انسان نمیتونه مشرف بشه مگر در شرایط خاص که باز اونم بخاطر شدت غلبه ی احساساته .

اتفاقی که همه ی مردم همه روزه تجربه میکنند ولی نمیدونن پشت ماجرا چخبره.اصلا خبر ندارن و چه بسا خیلی ها هم با خوندن این مطالب موضع بگیرن و انکار کنند.اما همه ی ما در زندگی بطور مکرر از شیطان فریب میخوریم.هیچ کس نیست که از اسیب شیطان  در امان باشه اما نحوه و کیفیت اسیب خوردن برامون روشن نیست.میدونیم شیطان فریب میده و میدونیم هم باید مراقبش باشیم اما نمیدونیم دقیقا چه زمانی و اساسا چطوری این اتفاق میافته که موضوع بحث این پست همین مطالبه.

شیطان بطور کلی دو نوع روش برای حمله به انسان داره 

تحریک غرائز و زیباتر جلوه دادن لذتها

و

راه اشتباه رو درست جلوه دادن

یعنی شیطان یا میخواد لذت گناه یا بدی رو در انسان زیادتر نشون بده جوری که انسان نتونه مقاومت کنه و مرتکب اون ناهنجاری بشه که معمولا شناخت ما از شیطان از این بعد هستش.

و یا اینکه راه اشتباه رو جوری برامون توجیه میکنه که باورمون میشه کارمون درسته.همین که هر کس میگه من بهتر میدونم یا از افکار خودش متعصبانه دفاع میکنه و واقعا هم معتقده افکارش درسته 

دسته ی اول رو خداوند به مغضوب علیم توصیف کرده چون اینها میدونن که دارن گناه میکنند ولی عمدا و بخاطر بی توجهی مرتکب میشن.و لذا خداوند با غضب باهاشون رفتار میکنه که البته بحث شاید بیشتر شامل مسائل اعتقادی بشه نه گناههای عادی.مثلا میدونه فلان دین بر حقه اما هوای نفسش اجازه نمیده تسلیم بشه و مثلا مشرک از دنیا میره.و گروه دوم رو به ظالین توصیف کرده.کسانی که خودشون فکر میکنند راهشون درسته اما در باطل هستن.مثل تمام ادیان و مذاهب مختلف در دنیا که همه میگن ما راست میگیم

اما صحبت اینجاست که چطوری میتونه این دو تا روش رو پیاده کنه .که پاسخ دادیم از طریق احساسات.

احساسات انسان هم قابل شمارش نیست.همه ی حسو حال ما احساسات ماست.اینکه از چی خوشمون میاد یا بدمون میاد.یا در  هر لحظه چه حالی داریم خستگی.ترس.وسواس.و هر چیزی که بشه به نوعی بهش حس گفت حتی لامسه و بینایی و شناوایی رو هم شامل میشه.

جن تمام برخوردش با انسان از همین راهه.این مطلب هم به خودی خود شاخه های زیادی رو باز میکنه.اما در مجموع چند تا نکته ی اساسی وجود داره 

⭕اول اینکه.تمام حواس انسان قابل خطا هستند.یعنی ممکنه به اشتباه حسی بهمون دست بده که واقعی نیست چون توسط جنیان ایجاد شده.که مییتونه هر کدوم از انسان رو شامل بشه

⭕دوم.میزان دسترسی جن به حواس انسان بستگی به شدت نفوذش داره.گاهی خارج از میدان  انرژی انسانه هستش که کمترین تاثیر رو داره و گاهی وارد بدن میشه.یعنی از هاله ی انرژی ما عبور میکنه و درون بدن مستقر میشه.در واقع زمانی که انرژی انسان ضعیف شده باشه این اتفاق میافته .و گاهی به قلب نفوذ میکنه که مرکز کنترل همه ی  احساسانه

⭕سوم.برای اینکه بتونیم تشخیص بدیم مرز احساسات واقعی و کاذب کجاست فاکتور مشخصی وجود نداره اما در مجموع هر قدر نفوذ جن بالاتر رفته باشه امکان درک و تمیز این دو از هم مشکل تر میشه تا جایی که در مراحل قوی شدن نفوذ حتی اگه دیگران هم هشدار بدند قبول نمیکنه.مثلا همیشه صداهایی میشنوه یا احساسهایی خطرناک بهش القا میشه حس پوچی حس بی ارزش بودن.حس تمایل به خودکشی و....و تقریبا متقائد کردن شخص ناممکنه که قبول کنه این احساسات  اشتباهه و از وجود خودش نیست.اما اگه اطلاعات عمومی مردم بالا بره در مراحل اولیه میشه فهمید که این حس القای شیطانه یا برای خودشه.معمولا وقتی شیطانی باشه بدون پشتوانه ست.اما حسهای واقعی یه منطقی پشتش هست.عشقهای مجازی اتشین زودگذر یا تنفر زوجین که هیچ کدوم دلیلی نداره از همین مثالها محسوب میشن.نشانه های زیادی هست که در پست مستقل راجعش صحبت میکنیم

⭕نکته چهارم.مرز انسان خودساخته و موفق به ظرافت همین مرز تشخیص احساسات  درست و غلطه.اگه کسی بتونه همه ی احساساتش رو کنترل کنه و همش واقعی باشه این فرد در  واقع یک شخصیت متعالی داره و حتما فرد بزرگیه.به همین اندازه هر قدر انسان در تشخیص حسهای درست و غلطش ناتوان باشه به انسانی ضعیف و بی ارزش تبدیل میشه.ضمن اینکه تسلیم شدن یا نشدن در برابر احساسها هم همین ویژگیرو داره.مثلا فرد خود ساخته هیچ وقت بدون کنترل خشمگین نمیشه اگه هم خشمی ازش دیده بشه حساب شده و تحت کنترله یا هیچ وقت بدون توضیح و منطق حسی در اون ایجاد نمیشه.حتی دوست داشتن یا تنفرش از دیگران بر اساس شاخصه ایه که برای خودش تعریف کرده .حسهای منفی هیچ وقت سراغ این افراد نمیره و همیشه بهترین احساس رو به زندگی داره.

پس این مهمه که بتونیم تشخیص بدیم کدوم احساسمون واقعی و کدوم کاذب و القاییه.همین تشخیص درست میتونه تا حد زیادی کمک کنه که نسبت به شخصیتمون مسلط باشیم.چون اگه کسی که گرفتار احساساتی شده که به هر دلیل داره بهش اسیب میزنه اگه ندونه که ماجرا چیه اون حس رو میپذیره و سعی میکنه مطابق حسش فکر کنه.و هیچ مقاومتی هم در برابرش نمیکنه.برای حسش دلیل تراشی میکنه و میخواد هر جور شده یه جایی براش باز کنه.نمونه ی خیلی بارز و اتفاقا بسیار شایعش افرادی هستند که نسبت به اینده بد بین شدن یا خودشون رو حقیر میبینند .این افراد اول حس بد بینی براشون ایجاد شده بعد برای اون دلیل تراشی کردن که اول خودشون رو متقائد کنند که حس درستی دارن و هم جواب دیگران رو بدن .افراد افسرده برای تک تک افکار منفیشون دلیل دارن.میتونن ساعتها براتون حرف بزنن که حقیقت زندگی همون چهره ی سیاهیه که اونها میبینند.و بقدری مشغول این جور افکار میشن که تبدیل به باور میشه.که دیگه هیچ کس نمیتونه با گفتار درمانی این افراد رو درمان کنه و چاره ای جز دارو براشون نمیمونه.اما اگه همین ادم از اول متوجه میشد که این حسی که به خودش و دیگران و زندگی تقلبی و محصول تلاش شیطانه در برابر حسش مقاومت میکرد.و بجای اینکه سعی کنه احساساتش رو توجیه کنه مثل یک دشمنی که از درون بهش حمله کرده مقابلش موضع میگرفت.

خیلی از ادمایی که زود عصبی میشن اگه بدونن در اون لحظه جنی در درون بدنشون باعث شده اینجوری حالشون تغییر کنه به راحتی تن به احساسات نمیدن اما چون نمیدونن چخبره تصور میکنن این حس بخاطر فلان اتفاقه خارجیه و خیلی طبیعی باهاش برخورد میکنند.یعنی حق رو بخودشون میدن و عصبانیتشون رو ابراز میکنن.دلیلش رو هم که همون اتفاق میدونن و همه چی منطقی و درست به نظر میاد

نظرات  (۱)

خیلی ممنون

بابت قالب و مطلب...

 

یعنی احساسات مال خودمون نیست ؟ :"

 زندگی کردن سخت شد :"

 

مثلا الان من به خاطر یه کاری عصبانی میشم ، خب قطعا یه کاری بوده که عصبانی شدم دیگه ، خب حالا از کجا بفهمم این حس واقعیه یا نه ؟ :"

پاسخ:
احساسات واقعی پشتش منطق داره.و تحت کنترله.مثلا بچه ی ادم کار بی ادبی کرده.مثلا بچه ی همسایه رو زده.ما برای اینکه بهش بفهمونیم کارش اشتباه بوده یکم با خشم باهاش حرف میزنیم.یا کسی به ما ظلم کرده باید برای دفاع خشم کنیم.هر کس هم بشنوه میگه خب بله مثلا طرف میخواست به زنو بچش تعرض کنه نمیشه که با زبون خوش برخورد کرد.منطقی پشت خشم هست.اما خشمهایی که ناگهانی ایجاد میشه و بهش عصبانی شدن میگن معمولا جوریه که دیگران اون فرد رو به ارامش دعوت میکنند .از کنترل هم خارجه.این نوع خشم شیطانیه اما نوع اول واقعی.
نشانه ی دوم پشیمانی خود انسانه.وقتی ادم بعد از عصبانیتش پشیمون میشه و عذاب وجدان میگیره معنیش اینه که اون لحظه کنترل دست خودش نبوده والا پشیمانی معنا نداره.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی