نگاهی متفاوت به شیطان از منظر قران و روایات

شیطان موجودی نام اشنا اما مبهم .! موجودی که علارقم معروفیت حضورش کمتر حس میشود سعی داریم نمود شیطان در زندگی را بیشتر شناسایی کنیم

نگاهی متفاوت به شیطان از منظر قران و روایات

شیطان موجودی نام اشنا اما مبهم .! موجودی که علارقم معروفیت حضورش کمتر حس میشود سعی داریم نمود شیطان در زندگی را بیشتر شناسایی کنیم

کمتر کسی را میتوان در سرتاسر جهان پیدا کرد که از شیطان استقبال کند و با اختیار خودش از او پیروی کند اما در عمل کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که در راه شیطان نباشد یا لااقل سابقه ی این گرفتاری را نداشته باشد.تشخیص مواردی که تحت تاثیر شیطان هستیم و تحلیلی صحیح از نحوه ی فعالیت شیطان و چگونگی اثر پذیری انسان از شیطان موضوع بحث این وبسایت است

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۱۶ اسفند ۰۱، ۲۱:۵۵ - حامد جلالی مقدم
    مفیدبود

تناسخ .ایا تناسخ واقعیت دارد.تناسخ چیست

دوشنبه, ۱۲ دی ۱۴۰۱، ۰۴:۲۷ ب.ظ
تناسخ ! داستان تخیلی یا یک واقعیت !

 تناسخ.
وقتی از زندگی گذشته و یا زندگی های بعدی در همین دنیا صحبت میشه .،منظور همون عقیده ی به تناسخه.اخیرا کلیپهای زیادی در فضای مجازی پخش شده که راجع این موضوع صحبت میکنه.گاها هم موضوع به نحوی بیان میشه که انگار ادله هایی که گفته میشه ،مستنده و قابل اثباته.
البته واقعیت هم ممکنه همینطور باشه و بعضی از موارد رو بشه با بررسی درست بودنش رو ثابت کرد اما اثبات اون داستانها معناش اثبات تناسخ نیست که در ادامه اشاره میکنیم.
اول ببینیم تناسخ دقیقا چیه .این فکر  بر میگرده به هزاران سال پیش.یعنی از زمانی که بودا شکل گرفت.بوداییها معتقدند ما بعد از مرگ وارد یک زندگی جدیدی میشیم .همونطور که قبل از تولدمون در زندگی های قبلی بودیم.
معتقدند روح انسان با این جابجا شدنها داره بسمت کمال حرکت میکنه.و این تکامل تا اونجا که روحمون به اندازه ی لازم رشد بکنه ادامه داره.و اخر هم به بهشت میریم.
گرچه بهشتی که بودا تعریف میکنه با بهشت ما فرق داره.
معتقدند یک روح زمانی ممکنه در یک حیوان حلول کنه و دوباره به یک انسان .و اگه اون حیوان یا انسان در زندگیشون درست زندگی کنند زندگی بعدی وارد یه موجود کاملتر میشن یا یه انسان بهتری میشن.واگه بد زندگی کنند ممکنه زندگی بعدیشون دیگه انسان نباشن و به یه حیوان حلول کنند.
حتی گاهی ممکنه به درخت و سنگ و سایر موجودات تبدیل بشیم .گاهی هم ممکنه یک روح دوتا کالبد پیدا کنه و همزمان در دو انسان حلول کنه یا یک انسان و یک حیوان.
خب این کلیت ماجرا بود.این تفکر دلایل جالبی هم برا اثبات خودش داره .مثلا میگن کسی که در زندگیش انسان خیلی بدی بوده و یا مثلا چند نفر رو بقتل رسونده هیچ وقت در دنیا و در یک زندگی نمیشه اونو مجازات کرد.چون نهایتا یک بار اعدام میشه که اون عوض یکی از قتلهایی که مرتکب شده بقیه ی قتلهاش چی میشه .برا همین در زندگی بعدی مثلا ممکنه به یه سگ ولگرد که تمام عمرش با گرسنگی و اذیت سپری میشه ظاهر بشه که جبران اون ظلم قبلی شده باشه.
اما در واقع دلیل اصلی چیز دیگه ایه و باقی دلایلی که میگن بیشتر بخاطر توجیه گفته شده.
دلیل اصلی این تفکر میل به جاودانگیه که بطور فطری در همه ی انسانها وجود داره.میل به بقا .هیچ کس دوست نداره روزی نابود و محو  بشه.برا همین زندگی مجدد یجورایی میتونه این نیاز رو پاسخ بده و انسان با شنیدن این خبر که قراره دوباره برگرده به همین دنیا احساس ارامش و رضایت بهش دست میده و دوست داره قبول کنه.خصوصا اینکه درست زندگی کردن هم سرلوحه ی این تفکره.
روی همین اصل داستانهایی گفته شده که مفصله.که غالبا به این شکله که فردی بطور غیر عادی حافظه ش فعاله و از زندگی گذشته چیزهایی بیاد میاره.که معمولا هم میگن این اتفاق برای بچه ها رخ میده .چون تازه وارد دنیا شده و حافظه ی خاصی هم داره پس زندگی های گذشته ش رو میتونه یادش بیاره.بعد پدر مادر بچه به حرفهای عجیبی که از بچه شون میشنون کنجکاو میشن و بعداز تحقیق معلوم میشه که همه چی درست بوده.یعنی میرن محل قبلی ادعا شده رو طبق نشانه هایی که بچه میگه پیدا میکنن و پرسوجو میکنن ایا اینجا شخصی به این نام در گذشته وجود داشته اونا هم میگن بله اقا یا خانم فلانی که پنج سال پیش از دنیا رفته و قبرشم فلان جاست.یعنی زندگی قبلی بچه به این شکل ثابت میشه و معلوم میشه روح اون مرحوم الان در این بچه وارد شده.!!
دهها داستان به همین شکل ساخته شده و متاسفانه استقبال خوبی هم در میون نوجوانهای ما شده.که جا داره مسئولین فرهنگی بیشتر اطلاع رسانی کنند.
به هر حال به لطف خدا در ادامه مطلب راجع درستی و نا درستی این ادعا صحبت میکنیم و اینکه ماجرای این داستانها چیه رو هم براتون خواهم گفت.
تناسخ رو به چند روش میشه بررسی کرد و به چالش کشید.
اول از طریق ادعاهایی  که برای اثبات تناسخ میشه 
دوم از نظر عقلی و ممکن بودن این ماجرا
سوم از نگاه دینی و کتب اسمانی.
ضمن اینکه جواب همه ی دلایل ارائه شده رو میشه توضیح داد .
 
اول.ادعای اثبات تناسخ و ادله ی اونها
یکی از ادله ی اثبات تناسخ اینه که میگن ما در طول زندگی گاهی لحظاتی برامون اتفاق میافته که گویی همین اتفاق رو ما قبلا تجربه کردیم.یا وارد محلی میشیم که قبلا هیچ وقت ندیده بودیم ولی حس میکنیم قبلا اینجا بودیم یا افرادی رو میبینیم که حس میکنیم سالهاست اونو میشناسیم و حتی براحتی احساس صمیمیت میکنیم  
در توضیح این وقایع میگن علت بر میگرده به زندگی گذشته مون.چون ما قبلا در زندگی قبلی همین لحظات اشنا رو داشتیم برا همین یه لحظه یادمون میافته ولی خیلی گنگ و نامفهوم .یا اون محله ها رو قبلا اومدیم یا این ادم رو در زندگی قبلی میشناختیم و.. .
و این میشه دلیلی برا اینکه ما زندگی قبلی ای داشتیم.
خب ظاهرا توجیه خوبیه اما اگه بیشتر بهش دقت کنیم میبینیم اصلا جور نمیشه.در مورد اماکن اگه ما یک محل باستانی و قدیمی که خیلی وقته وجود داره رفتیم و اونجا برامون اشنا بود منطق تناسخیونمیتونه صدق بکنه اما وقتی وارد محلی میشیم که  تازه ساخته شده چطور.در زندگی قبلی که اصلا اینجا وجود نداشت تا من دیده باشم.همینطور لحظات تکراری و اشنا .این صحنه ها معمولا شامل تصاویری میشن که با کوچکترین جابجایی دیگه اون حس از بین میره.صرف نظر از اینکه ممکنه همه ی اون تصاویر جدید بوده باشن اصلا قرار گرفتن به اون دقت برای دو نفر در یکجا  محاله.چون همه ی اشخاص موجود در اون صحنه یادرختان یا هر چی که هست برای اون لحظه ست و با یک ساعت قبلش فرق داره چه به اینکه چند سال قبل همینجور مونده باشه.

 

در مورد انسانهای اشنا هم همینه اون شخص ممکنه سنش از ما کمتر باشه ما چطور ممکنه اونو قبلا دیده باشیم.بماند اینکه با فرض جور بودن شرایط سنی اون ادم کلی تغییر کرده و نمیشه گفت از هر حیث همون ادم بیست سال قبله..
میبینید که اگر چه ظاهرا جواب خوبی برای این اتفاقات عجیب داده شده اما با کمی دقت میشه فهمید هیچ ارتباطی بهم ندارند و حتی نمیشه اصلا همچین تطبیقی رو داد.
اما جواب این اتفاقات چیه و چرا گاهی صحنه های اشنا و تکراری میبینیم هم جالبه.میدونیم که ارواح خارج از بعد ماده هستند یعنی زمان براشون به این شکل تعریف نمیشه.انسان قبل و بعد از زندگی در این دنیا دیگه از بعد زمان خارج میشه.اصلا صد سال بعد یا قبل براش مفهوم نداره.زمان برای ساکنین روی زمین به این شکل تعریف میشه تصور کنید موجودی رو که از دنیای دیگه ماجرای گردش زمین رو میتونه ببینه اونم خارج از خود زمان.برای روشن شدن میشه این مثال رو زد.تصور کنید فردی داخل چاهی رفته و داره به اسمان نگاه میکنه .بیرون چاه هم یه متری روی زمین افتاده که از  چاه دیده میشه .یعنی بخشی از متر از روی چاه رد شده.خب اونی که داخل چاه هستش هر وقت به متر نگاه بکنه یه عددی رو میبینه .اگه متر رو ینفر ارام ارام بکشه که خب اعداد هم عوض میشن.میتونه بگه الان روی عدد دومتر هستیم یا الان عدد پنج مقابله منه .اما اگه کسی کل متر رو از بابای چاه و از روی یه درخت تماشا  کنه چطور.اگه بپرسن به کدوم عدد متر اشراف داری میگه یعنی چی  خب همه ی متر رو دارم همزمان میبینم تو کدوم رو میخوای تا من نشونت بدم ! زمان برای ارواح مثل فرد بالای درخته و برای ما که در دنیا هستیم مثل شخص در چاه.از طرف دیگه روح سنو سال هم نداره.که بگیم قبل از تولد بچه بوده و بعد از مرگ پیر شده.همون روحه با همون هوشیاری.حالا ممکنه اون مکانهای اشنا یا لحظه های تکراری مربوط به روحمون باشه که قبل از تولد یبار زندگی خودمون رو دیدیم و شاید تمام لحظات رو هم لمس  کردیم ولی خب بنا به فراموشیه.میدونید که ارواح خیلی قبلتر از مادیات خلق شدند.هنوز زمان به این شکل اصلا وجود نداشت.پس نمیشه گفت چند سال پیش خلق شدند ولی چیزی که مهمه به زمان احاطه دارند و میبینند.

بحث جبری بودن زندگی ربطی به این فرض نداره و منم واردش نمیشم که بگیم در اونصورت همه چی از قبل تعیین شده بوده.نه اینطور نیست و ماجرا مفصله که نیاز به توضیح داره  .همین قدر اشاره کنم  که زندگی تمام انسانها برای ارواح قابل درکه.البته اگه خداوند اجازه بده توان این کار ر دارند.مثلا اگه ارواح گذشتگان ما که از دنیا رفتن اجازه ی کشت  گذار داشته باشند میتونند تمام جزییات زندگی چند نسل اینده رو هم ببینند .واین مطلب صرفا اگاهیه و الا تصمیم گیرنده همون شخصه که موقع زندگی اراده میکنه و کاری رو انجام میده.اینکه تمام زندگیش از قبل قابل روئیته دلیل بر جبر نمیشه.

اما به هر حال این فرضیه که گفتیم  از توجیه تناسخیون  برای اون صحنه های تکراری بهتر باید باشه.

 دلیل دیگه ای که تناسخیون دارن اینه که در یک زندگی انسان ظالم نمیتونه عادلانه  مکافات بشه و باید دوباره برگرده و جبران ظلمهایی که کرده بشه.
در جواب میگیم مثلا هیتلر که پنجاه ملیون نفر رو به کشتن داد چند بار باید به دنیا بیاد تا عدالت بر قرار بشه.پنجاه ملیون دفعه یعنی باید بیاد و هر بار هم کشته بشه !!؟

از طرف دیگه مگه یادش میاد که برا چی داره مجازات میشه.وقتی یادش نیست خب چه فایده.در همین دنیا ادم الزایمری رو تبرئه میکنن و میگن این که نمیدونه برای چی باید در زندان باشه و ازادش میکنن بعد بعد از مرگ دوباره بیاد که چی بشه.مجازات برای رشده طرفه .من اگه ندونم برا چه جرمی دارم تنبیه میشم که رشد نمیکنم.اون مظلومی که بدست هیتلر کشته شده ایا به این نوع مجازات اروم میشه!؟اگه کسی به ما ظلمی بکنه مثلا یه سیلی ظالمانه زده و ما میخواییم انتقام بگیریم .اگه تو یه دعوای دیگه یکی دیگه بهش سیلی بزنه ما قانع میشیم؟!که بگیم خب بی حساب شدیم یا میگیم نه باید بدونه این عوض همون سیلیه که به ما زده.

به هر صورت مطالب فراوانی رو میشه از دلایل مطرح شده برای اثبات تناسخ شمرد  و به سادگی مورد نقد قرارشون داد.

یکی دیگه از دلایل تناسخیون برا اثبات ادعاشون حرکت به جلو و رشد موجوداته.میگن انسانها هم دارن از لحاظ انسانیت رشد میکنند و دلیل این رشد رو هم بازگشت به زندگی مجدد میدونند.میگن اگه این بازگشت نبود انسان همیشه در همون حد که برای بار اول خلق شد باقی میموند.

جواب این هم گمانم خیلی ساده تر از این حرفا باشه که نیاز به توضیح زیادی باشه.این که انسان  انسانیت رو به رشده رو ما قبول داریم اما این ارتباطی به تناسخ نداره.چون وقتی میتونیم به تناسخ ربطش بدیم که فردی که مجددا متولد میشد از تجربیات گذشته چیزهایی به یاد داشته باشه و بدونه که نتیجه ی فلان تصمیم غلط فلان شده پس نبیاید انجامش داد.یا اگه فلان جور رفتار کنم نتیجه ی بهتری میگیرم.چون تجربه دارم.اما وقتی همه چی فراموش میشه دیگه اثاری از زندگی قبلی نمونده که بخواد ازش استفاده کنه.

این رشد انسانها بخاطر استفاده از تجربه ی گذشتگان و مقتضیات زمان ایجاد شده.دانش گذشتگان به ما رسیده و ما هم به ایندگان منتقل میکنیم.این مطلب ارتباطی به تناسخ نداره.

اما همونطور که اشاره شد همه ی اینها بیشتر توجیهاتیه که برا اثبات ادعا اورده شده و دلیل اصلی همون میل به بقاست.اگه ما در برابر دو خبر متضاد قرار بگیریم به این صورت که یک خبر بگه بعد از مرگ نیست و نابود خواهیم شد و خبر دیگه بگه بعد از مرگ باز هم به دنیا برمیگردیم خودمون بطور فطری خبر دوم رو میپسندیم و اصلا کسی دلش نمیخواد از صفحه ی روزگار حذف بشه.

این ماجرا درسته که انسان دوست تمایل به جاودانه بودن داره چون خلقت انسان جوری بوده که بنا نیست نابود بشه .اما مشکل تناسخیون اینه که زندگی مجدد رو با جاودانه بودن اشتباه گرفتن در واقع راه صحیح پاسخ گویی به این میل وارد شدن به یک زندگی جدید و دائمی بعد از مرگه .این جوری میتونه این فطره رو پاسخ بده نه اینکه با بازگشت به دنیا.چون این دنیا هر چقدرهم تکرار بشه اخرش فناست.هر موجود ز نده ای اخرش میمیره پس اگه هزار دفعه هم بیادبازم اون میلش ارضا نخواهد شد.

اما اینکه چرا در مقابل ادیان اسمانی که حرف از زندگی ابدی زدند عده ای به تناسخ علاقه مند شدند  و احساس میکنند این روش بهتره خودش جای بحث داره.البته در مورد بودا ها که اطلاعات چندانی از ادیان الهی نداشتند میشه یجور توجیه شون کنیم اما اینکه بچه مسلمانها هم سمت این افکار متمایل میشند جای تعجب و تاسف داره.

شاید مقصر مبلغان دینی باشند که نتونستند بدرستی این میل فطری رو جواب بدند و نوجوانها نمیدونند اسلام چطوری به این نیاز فطری پاسخ داده.

به هر حال مرگ رو برای ما دردناک و لحظه ی از دست دادن داشته ها و وارد شدن به دنیای مخوف و تاریکی توصیف کردن.صحبت از قبر و عذاب قبر....

در حالی که در اسلام ماجرای بعد از مرگ خیلی زیبا مطرح شده.مرگ شروع زندگی ای جدید در جوار رحمت الهیه.ما از خدا هستیم و به سوی او هم بر میگردیم.خودشم خدای رحیم و مهربان.که مشتاق دیدار ماست.

کسانی که از دنیا میرن هیچ وقت دلشون نمیخواد دوباره برگردن به این دنیا .سبکی و ارامش حس بودن بدون تلخیهای مادی خیلی زیباست.

در هر صورت این بحث رو در همینجا تمام میکنیم .راجع ادله ی تناسخیون و نقد اونها صحبت کردیم اما اینکه دلایل عقلی و دینی چرا با تناسخ موافق نیست و  رو در بخش دوم راجعش صحبت خواهیم کرد انشاالله

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی